سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی بپرسد، در بزرگسالی پاسخ دهد . [امام علی علیه السلام]

انتظار

 
 

گفتار دوم: جهان‏گرایى و جهان ‏شمولى اسلام

جهانى‏سازى و جهان‏گرایى علاوه بر اینکه همواره یکى از اهداف مصلحین بزرگ بشرى بوده است؛ اساساً ریشه در تعالیم و رسالت ادیان بزرگ الهى دارد و مى‏توان آن را یکى از اصلى‏ترین آرمان‏هاى همه انبیاء و ادیان بزرگ الهى از جمله اسلام به شمار آورد.(1) بنابراین این اصطلاح واژه جدیدى نیست و در حقیقت در عصرِ حکومت حضرت مهدى این رسالت نبوى و هدف اولیاء الهى و ائمه طاهرین‏علیهم السلام را به بهترین شکلِ ممکن محقق خواهد ساخت و این طرح جهانى را تکمیل خواهد نمود. زیرا در غیر این صورت خاتمیت دین اسلام معناى حقیقى خود را از دست داده و به واژه‏اى بى‏معنا تبدیل خواهد شد.

شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خردورزى دارد. لذا این عناصر را مى‏توان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانى و فرامکانى بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تاکید و تصریح تشیع مى‏باشد

ریشه‏هاى جهان‏شمولى دین اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطاف‏پذیر بودن آموزه‏هاى آن و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضیات زمان و مکان نهفته است. باید اذعان نمود که اسلام و دستورهاى آن با فطرت انسانى که همان بُعد ثابت حیات انسانى است؛ هماهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و مى‏تواند جهان‏شمول گردد. از سویى عناصر جهانى‏شدن نیز در مذهب تشیع به وفور دیده مى‏شود. از جمله شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خردورزى دارد. لذا این عناصر را مى‏توان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانى و فرامکانى بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تاکید و تصریح تشیع مى‏باشد.

در اینجا شایسته است قدرى به آیات و قرائن دال بر جهان‏شمولى اسلام پرداخته شود. از جمله در تعالیم اسلامى، از کره زمین به بیت و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقه‏اى، مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنى، انسان - از هر نژاد و جنسیّت و طبقه‏اى - نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:

"وَ هُوَ الذى جَعَلَکُم خَلائِفَ الاَرض" (انعام/ 165)؛ اوست خدایى که شما را [در زمین] جانشین [یکدیگر] قرار داد.

این مضمون حداقل در سه آیه دیگر در سوره‏هاى یونس (آیه‏هاى 13 و 73) و فاطر (آیه 39) آمده است که رسالت کلى همه افراد انسانى را در این زیست‏گاه که زمین نام دارد؛ تبیین مى‏کند. پیامبران و رسولان الهى نیز راهنمایان براى همه انسان‏ها هستند و تعلیم و تربیت و نظام بخشى به زیست فردى و گروهى انسان‏ها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشرى در همه ابعاد باشند.

ریشه‏هاى جهان‏شمولى دین اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطاف‏پذیر بودن آموزه‏هاى آن و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضیات زمان و مکان نهفته است

قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهى چنین گفته است:

" وَ اِذ قَالَ رَبُکَ لِلمَلائِکَةِ اِنِّى جَاعِلٌ فِى الارضِ خَلیفَةً " (بقره/ 30)؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى خواهم گماشت.

و در خطاب به داود پیامبر علیه السلام چنین آمده است: " یا داودُ اِنّا جَعَلنَاکَ خَلیفَةً فِى الاَرض " (ص/ 26)؛ اى داود ما تو را در زمین به خلافت و جانشینى گماردیم.

این آیات بیانگر آن است که رسول ‏حق، به عنوان نماینده و مدیر منصوب الهى در کل پهنه زمین مأموریت مى‏یابد؛ نه در بخش خاص یا نژادى ویژه. درباره پیامبر اسلام این رسالت جهانى و فراگیر با صراحت بیشترى مطرح گردیده است:

1 - تَبَارَکَ الذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً (فرقان/ 1)؛ بزرگوار است پاک خداوندى که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند.

2 - قُل یَا اَیُها الناسُ اِنِّى رَسولُ اللهِ اِلَیکُم جَمیعاً (اعراف/ 158)؛ بگو: اى مردم، من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم.

3 - وَ مَا اَرسَلناکَ اِلا کَافّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً (سبا/ 28)؛ و ما تو را جز مژده‏آور و هشدار دهنده براى تمامى مردم نفرستادیم.

این آیات بیانگر آن است که هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهى، اصلاح کلیت جامعه انسانى در فراخناى گیتى و بدون توجه به حدود جغرافیایى و مرزهاى ساختگى است. به همین خاطر این ادیان و از جمله اسلام همه حکومت و دولت‏ها را وراى مرزها و نژادهایشان به یک دین و دولت واحد و مرکزیتى یگانه فرا مى‏خواند. همچنانکه در صدر اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و ... نامه مى‏نویسد و آنان را به تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانى دعوت مى‏نماید.
هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهى، اصلاح کلیت جامعه انسانى در فراخناى گیتى و بدون توجه به حدود جغرافیایى و مرزهاى ساختگى است

براى تبیین این اصل محورى، واژه‏هاى "الانسان" و "الناس" در قرآن بارها به کار رفته است. نزدیک به 240 بار کلمه "الناس" در قرآن آمده و نزدیک به 65 بار کلمه "الانسان" تکرار شده که واژه‏اى عام براى همه افراد انسانى مى‏باشد، و در بسیارى از موارد عمومیت و کلیت خطاب‏ها بسیار روشن است. مانند: "قُل یَا اَیُهَا النَاسُ اِنَّمَا اَنَا لَکُم نَذِیرٌ مُبینٌ (حج/ 49)؛ بگو: اى مردم! من براى شما فقط هشدار دهنده‏اى آشکارم. و یا "اِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَاسِ اِمَاماً" (بقره/ 124)؛ من تو را پیشواى مردمان قرار دادم.

در این خطاب‏هاى قرآنى هدایت الهى و آموزش‏هاى پیامبران براى همه انسان‏ها ضرورى شمرده شده است، و فرق‏ها و امتیازهاى موهوم که ممکن است یگانگى و یکپارچگى جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفى گشته است. بدین گونه نگرش قرآنى به انسان و رهبران جامعه انسانى فراگیر و جهانى است که هیچ مرز و مانعى را در راستاى اهداف بلند جهان‏شمول و جهان وطنانه خویش نمى‏شناسد.(2)

در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهانى‏سازى تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامى به شمار آورده و از آنها مى‏خواهد با تمام توان خود در ساخت ‏و ساز ملت‏ها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بکوشند. آنجا که مى‏فرماید: "وَ کَذلِکَ جَعَلنَاکُم اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلى النَاسِ وَ یَکونَ الرَسُولُ عَلَیکُم شَهِیداً"؛ و ما شما مسلمین را با آیین اسلام هدایت کردیم به اخلاق معتدل و سیرت نیکو، تا گواه مردم باشید و سایر ملل عالم نیکى و درستى را از شما بیاموزند. و پیغمبر را گواه شما کردیم تا شما از وى بیاموزید.

 در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهانى‏سازى تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامى به شمار آورده و از آنها مى‏خواهد با تمام توان خود در ساخت ‏و ساز ملت‏ها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بکوشند

همچنین قرآن در آیه 28 سوره فتح فرموده است: "هُوَ الذِى اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً"؛ او خدایست که رسول خود را [بقصد] هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و [بر حقیقت این سخن] گواهىِ خدا کافیست.

در این آیه به برترى فرهنگ اسلامى اشاره شده تا شایستگى آن بر دیگر فرهنگ‏ها را در راستاى جهانى‏سازى اسلام و ایجاد حیات طیبه براى همه عالمیان مبرهن سازد. از دیدگاه آیات الهى در چنین حیات مؤمنانه‏اى برکات الهى، جهان را فرا خواهد گرفت:

وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَمَاءِ وَ الاَرضِ (اعراف/ 96)؛ چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار مى‏شدند، همانا ما درهاى برکات آسمانى و زمین را بر روى آنها مى‏گشودیم.

بدین‏ترتیب هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانى) در جامعه گسترش یابد و انسان‏ها حریم خود و خدا را حفظ کنند؛ هرآئینه برکات الهى جهان را فرا خواهد گرفت. و اگر مسلمانان جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آن‏گاه زمام جهانى‏سازى بشردوستانه را به دست گرفته و مسئولیت پیش‏گفته خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند نمود.(3) در این صورت فرهنگ اسلامى جهانى خواهد شد و آگاهى و دانایى گسترش یافته و عدل، جهان را در بر خواهد گرفت و کلیه نظام‏هاى سلطه و استثمار جهانى فرو خواهد ریخت.

ادامه دارد... .

 


1.  براى اطلاع بیشتر از بحث روابط اسلام و جهانى‏شدن معدود آثارى نگاشته شده است. به عنوان نمونه ر.ک: سیدطاها مرقاطى، جهان‏شمولى اسلام و جهانى‏سازى (مجموعه مقالات)، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب، 1382.

محمد قطب، مسلمانان و مسأله جهانى‏شدن، ترجمه زاهد اویسى، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‏الملل، 1381.

فصلنامه قبسات، پائیز 1383، فصلنامه کتاب نقد، پائیز و زمستان 1381.

2.  ر.ک: محمدحکیمى، جهانى‏سازى اسلامى - جهانى‏سازى غربى، فصلنامه کتاب نقد، پائیز و زمستان 1381، شماره 24 و 25، ص 108 الى 112.

3.   ر.ک: محمدهادى معرفت، جهانى‏شدن زمینه جهانى‏سازى یا در انتظار یوم موعود، فصلنامه قبسات، پائیز 1383، ص 59.

دکتر بهرام اخوان کاظمى