سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزد ابلیس، مرگ هیچ یک از مؤمنان، ازمرگ فقیه محبوب تر نیست . [امام صادق علیه السلام]

انتظار

 
 

مالک پاره‌های جگر زمین

یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی، إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، و یَعطِفُ الرَّأی عَلَی القُرآنِ، إذا ‏عَطَفُوا القرآنَ علی الرَّأی، حتَّی تَقُومَ الحَربُ بِکم عَلی ساقٍ، بادِیاً نَواجِذُها، مَملُوءَةً ‏أَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها.(1)‏

 

او هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر می‏گرداند؛ آن هنگام که مردم هدایت الهی ‏را به خواسته‏های نفسانی بر گردانده‏اند. و آنگاه که مردم قرآن را تفسیر به رأی کنند او ‏آرأ و نظریات را به قرآن گرایش دهد.‏‎ ‎

 

ابن ابی الحدید می‏گوید:‏‎ ‎

این کلام اشاره به امامی است که خداوند او را در آخرالزمان به وجود می‏آورد و همو باشد ‏که در روایات و آثار به او نوید داده شده است و مقصود از گرایش به قرآن، لغو احکام صادر ‏شده از روی رأی و قیاس، و منع از عمل بر طبق گمان و تخمین، و جایگزین کردن عمل بر ‏طبق قرآن است.‏‎ ‎

بدین ترتیب ابن ابی الحدید به پیشگویی امیر مؤمنان علیه السلام از ظهور و قیام حضرت ‏مهدی و نقش او در حاکمیت هدایت الهی و قرآن به جای هوا و هوس و رأی و قیاس اعتراف ‏نموده، اما ولادت حضرت را نپذیرفته و تصریح می‏کند که بعد از این متولّد خواهد شد.‏‎ ‎

 

آنچه ما از کلام امیر مؤمنان علیه السلام می‏فهمیم این‏است که روش آن امام بزرگوار و ‏موعود اسلام، همچون زمامداران جهان، بر هوا و هوس و دین‏سازی و زورگویی و قوانین ‏تحمیلی استوار نیست، بلکه بر اساس رشد عقلی و پیشرفتهای علمی است. ‏همان‏گونه که پیامبر عالی‏مقام اسلام صلی الله علیه و آله در پرتو قرآن و دستورهای ‏اسلام، در مدت کوتاهی روح ایمان، یکتاپرستی، عدالت و نظم و امنیّت همه جانبه را ‏جایگزین عقاید شرک آمیز، رذایل اخلاقی و انواع تبعیضات نمود و سرانجام وضع نکبت‏بار ‏زندگی جاهلی را از ریشه دگرگون ساخت و عالی‏ترین راه و رسم زندگی و کسب ‏سعادت را به مردم آموخت.‏‎ ‎

 

امام علیه السلام در بخش بعد چنین می‏فرماید:‏‎ ‎

رویدادها بدانجا منتهی می‏شود که جنگ همه را به ‏پا خیزاند و مانند حیوان درنده‏ای که در ‏موقع حمله دهان خود را برای دریدن شکار و بلعیدن آن، تا آخرین حد باز می‏کند به شما ‏نیشخند زند. پستانهای آن از شیر پر گشته(2) مکیدن شیر آن بس شیرین است و ‏سرانجام بس زهرآگین.‏‎ ‎

امام علیه السلام سخن خود را چنین ادامه می‏دهد:‏‎ ‎

لَا وَ فِی غَدٍ - و سَیأْتی غَدٌ بِما لا تَعرِفوُن - یَأخُذُ الْوَالِی مِن غَیرِها عُمَّالِها عَلی مَساوِی‏ءِ ‏أَعْمَالِها، و تُخرِجُ لَهُ الأَرضُ أَفالِیذَ کَبِدِها، و تُلقِی إِلَیهِ سِلماً مَقالیدَها، فَیُریکم کیفَ عَدلُ ‏السِّیرةِ، وَ یُحیِی مَیِّتَ الکِتابِ و السُّنَّةِ؛ آگاه باشید، در فردا - فردایی که از آمدنش و آنچه ‏همراه دارد ناآگاهید - والی و زمامدار، کارفرمایان و گماشتگانِ آن حکومتها رابه سبب ‏تجاوزات و خیانتهایشان محاکمه نموده، به کیفر رساند و زمین پاره‏های جگر خود را برای ‏او بیرون آورد و از فروتنی کلیدهای خود را به سوی او اندازد و آنگاه او روش زمامداری و ‏آیین دادگستری پیامبر را به شما نشان دهد و آثار مرده و فراموش شده کتاب و سنّت را ‏دگر بار زنده سازد و به اجرا و گسترش  درآورد.‏‎ ‎

 

ابن ابی الحدید نوشته است:‏‎ ‎

بدون شک مقصود از والی در این عبارت، امامی است که خداوند او را در آخرالزمان خواهد ‏آفرید.‏‎ ‎

کلمه  «أفالیذ» جمع در جمع «فلذ» به معنی پاره جگر و کنایه از گنج‏های زیر ‏زمینی مانند طلا، نقره،  الماس و نفت است که برای آن‏حضرت آشکار خواهد شد. در ‏بعضی از تفاسیر، کلام خداوند متعال «وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها»(3) به همین امر تفسیر ‏شده  است.‏‎ ‎

 

آنگاه می‏گوید:‏‎ ‎

این مطلب در روایتی با تعبیر "وقائت له الارض أفلاذ کبدها"(4) آمده که معنای آن چنین ‏است: زمین پاره‏های جگر و ذخایر خود را به خارج پرتاب خواهد کرد.‏‎ ‎

همچنین ابن‏اثیر پیرامون لغت فلذ گوید:‏‎ ‎

از اخبار الساعه که گویای حوادث پیش از قیامت است؛ یکی جمله "و تقی‏ء الارض أفلاذ ‏کبدها" است. معنای این جمله آن است که زمین گنجهای نهفته خود را خارج می‏کند. و ‏مانند این کلام است آیه "وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها".(5)‏‎ ‎

علامه قندوزی نیز این کلام امیر مؤمنان علیه السلام را با عنوان "فی ایراد الکلمات ‏القدسیة لعلی - کرم اللَّه وجهه - التی ذکرها فی شأن المهدی فی کتاب نهج‏البلاغه" ‏آورده است.(6)‏‎ ‎

حاکم در مستدرک به نقل از مجاهد از ابن‏عباس آورده  است:‏‎ ‎

مهدی اوست که زمین را از عدالت پر می‏کند، چنانکه آکنده شده باشد از ستم. در این ‏موقع چهارپایان و درندگان در  امنیت به سر خواهند برد و زمین پاره‌های جگرش را بیرون ‏اندازد.‏‎ ‎

مجاهد پرسید: پاره‏های جگر زمین چیست؟‏‎ ‎

ابن‏عباس پاسخ داد: قطعاتی مانند ستون طلا و نقره.(7)‏‎ ‎



‏1. خطبه 138‏

‏2. شاید کنایه از مواد و مهمات جنگی باشد که از هر سو به جنگجویان اعطا و بدین ‏وسیله آتش جنگ برافروخته‏تر می‏گردد.‏‎ ‎

‏3. زلزال/2 :99.‏‎ ‎

‏4. شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 46.‏‎ ‎

‏5. نهایه، ج 3، ص 470 - زمخشری، الفائق، ج 3، ص 141.‏‎ ‎

‏6. ینابیع المودة، باب 74، ص524.‏‎ ‎

‏7. مستدرک، ج 4، ص 514.‏‎ ‎

برگرفته از منشورات دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی