سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]

انتظار

 
 
پدردلسوز(شنبه 88 تیر 13 ساعت 9:36 عصر )
اگر به کلام درر بار ائمه هدی و ارباب عصمت کبری علیهم آلاف التحیة و الثناء  به دقت و امعان نظر، عنایت افکنیم خواهیم دید که آن امام رئوف از شکّ و تزلزل دوستانش که همه ناشى از تحیّرى است که از غیبت آن عزیز حاصل شده ، رنج مى برد ، چرا که به فرموده حضرت علىّ بن موسى الرضا (علیه السلام) : الإمام الأنیس الرفیق ، والوالد الشفیق ، والأخ الشقیق ، والاُمّ البرّة بالولد الصغیر ، مفزع العباد فی الداهیة النّاد یعنی امام؛  انیس و همراهى است رفیق و مهربان و پدرى است دلسوز ، امام آن برادرى است که چون دو نیمه سیبی است  در کنار گروه  شیعیان و چه بسا همه مسلمانان.
و امام آن مادر مهربانى است که به فرزند خُردش محبّت مى کند ، و امام پناه مردم در واقعه هولناک است .
در کلام آن حضرت باید به نیکى تدبّر نمود و آن جام لبریزِ از زلالِ وحى را با آرامى نوش جان نمود که کلام امام را فهمى از امام باید .

اکنون در محضر انوار رضوى زانوى ادب بزنیم و نظاره کنیم که چه زیبا آن حضرت پرده از رأفت امام برمى گیرد و آن برتر از معنا را به پیمانه الفاظ کیل مى کند و جانها را به تماشا مى نشاند ، نخست او را به صاحب انسى ; رفیق مانند مى کند که در انسش کوتاهى نمى ورزد و رفاقت بى ریایش مالامال از محبّت است ، دیگر باره این مقام را با تعبیرى عمیقتر به تصویر مى کشد و رأفتش را به پدرى دلسوز تشبیه مى کند که از هیچ هدایت و ارشاد دریغ نمى ورزد که قطعاً عطوفت و لطف پدر از محبّت و انس رفاقت برتر است .
امّا لطف امام ارواحنا فداه فوق اینهاست ، چون برادرى است که همراه انسان و توأمان با او به دنیا آمده است آنگونه که یکى بوده اند مثل دانه خرما و سپس دو نیم گشته اند ، گویى انسان را جزئى از خود مى داند و اینسان مهر مى ورزد ، محبّانش را جداى از خود نمى بیند و رعیّتش را اجزاى خود مى انگارد .

چه تشبیه زیبایی، امام چون مادری دلسوز می ماند که کودکش را در حجر خویش می نهد تا گریبانش اندوه نبیند ولى در نهایت، مهر مادرى نیز با تمام عظمتش حدّ و مرزى دارد و آیینه تشبیه را وسعت روى یار نیست ، بلکه بهتر آنکه بى پرده سخن رود و او آنچنان که هست ترسیم شود که اگر رفیق را محبّتى است از بیکران مهر او چشیده و اگر پدران را شفقتى است از جوشان لطف او جرعه اى نوشیده و مادران خود ذرّه نوش اقیانوس رأفت اویند اینان را به امام (علیه السلام) چه شباهتى است و سوزِ رأفت او را با گرمىِ مهر اینان چه مقارنتى .
همان به که او را بى نقاب نگریستن ، تا هر کس به همّت خود خوشه اى چیند و به قدر معرفتش جلوه اى بیند ، اینجاست که امام (علیه السلام) از تشبیه و استعاره سر باز زده ، شأنى از شئون لطفش را بیان مى کند و حرفى از الفباى عشقش را بر ملا مى سازد که : امام پناه بندگان است در آن واقعه بزرگ و ترس آورى که همه در فکر خویش اند، آنجا که ملاذ و پناهى نیست، آنجا که دریاىِ ژرفِ عطوفتِ مادر نیز به گل مى نشیند ، آن واقعه اى که خدا آن را از هر داهیه اى هولناکتر و از هر تلخى تلختر مى نامد :یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَة عَمّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْل حَمْلَها وَتَرَى النّاسَ سُکارى وَما هُمْ بِسُکارى وَلکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ یعنی : روزى که مادران شیرده فرزندان شیرخوار خود را فراموش مى کنند و زن آبستن حمل خود را (از ترس) ساقط مى کند و مردم را مست و بى هوش مى بینى در حالی که  مست نیستند ، لیکن شکنجه خداوند  شدید است .
امام اینجا پناه مردمان است ، اینجا که گرمى تمام محبّتها به سردى مى گراید و همه از یکدیگر فرار مى کنند .
 یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ وَاُمِّهِ وَأَبیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنیهِ  یعنی روزى که مرد از برادر و مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش فرار مى کند .
این زمان، وقت آتشفشانِ کوه عشق و محبّت است و گاه جوشش چشمه سار صفا و رأفت و هنگامه دستگیرى هر یک از امامان از امّت خویش مى باشد.


 

 

تنظیم شده توسط موسوی
بخش دین و اندیشه تبیان