او هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر میگرداند؛ آن هنگام که مردم هدایت الهی را به خواستههای نفسانی بر گرداندهاند. و آنگاه که مردم قرآن را تفسیر به رأی کنند او آرأ و نظریات را به قرآن گرایش دهد.
ابن ابی الحدید میگوید:
این کلام اشاره به امامی است که خداوند او را در آخرالزمان به وجود میآورد و همو باشد که در روایات و آثار به او نوید داده شده است و مقصود از گرایش به قرآن، لغو احکام صادر شده از روی رأی و قیاس، و منع از عمل بر طبق گمان و تخمین، و جایگزین کردن عمل بر طبق قرآن است.
بدین ترتیب ابن ابی الحدید به پیشگویی امیر مؤمنان علیه السلام از ظهور و قیام حضرت مهدی و نقش او در حاکمیت هدایت الهی و قرآن به جای هوا و هوس و رأی و قیاس اعتراف نموده، اما ولادت حضرت را نپذیرفته و تصریح میکند که بعد از این متولّد خواهد شد.
و خلَّف فینا رایةَ الحقِّ، مَن تَقدَّمها مَرق، و مَن تَخلَّف عَنها زَهق، و مَن لَزِمها لَحَق، دلیلُها مَکیثُ الکَلام، بَطِىءُ القِیام، سَریعٌ إذا قَام، فإذا أنتُم أَلَنتم لَه رِقابَکم و أَشَرتم إلیه بِأَصابِعِکم جاءَهُ المَوتُ فذَهَب بِه فَلَبِثتُم بَعدَه ماشاءَ اللَّهُ، حتَّى یُطلِعَ اللَّهُ لَکم مَن یَجمَعُکم و یَضُمُّ نَشرَکم، فلاتَطمَعوا فِى غَیرِ مُقبِلٍ و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِرٍ، فإنَّ المُدْبرَ عَسى أن تَزِلَّ بِهِ إِحدَى قائِمَتَیْهِ و تَثبُتَ الأُخرَى، فَتَرجِعَا حتَّى تَثْبُتا جَمِیعاً.(1)
او (یعنی: پیامبر) پرچم حق را برافراشت و در میان ما به یادگار گذارد. آن کس که از زیر سایه این پرچم پاى پیش نهد، از شریعت اسلام خارج گردد و آن کس که از پیروىاش سر باز زند، به هلاکت رسد و سرانجام کسى که زیر سایه این پرچم به پیش رود راه سعادت پیموده.
پرچمدار این پرچم با شکیبایى و آرامش سخن گوید و با کُندى و تأنى در اجراى کارها بپا خیزد؛ امّا چون بپا خواست بسى شتاب کند تا به پیروزى نهایى رسد. پس آنگاه که سر در گرو فرمانش نهادید و با سرانگشت به سویشاشاره کردید، دوران او سپرى شده، مرگش فرا رسد.
از آن پس ناگزیر مدتى که مشیت الهى اقتضا کند در انتظار به سر برید. آنگاه خداوند شخصیتى را برانگیزد تا شما را] که به اختلاف و جدایى گراییدهاید] جمع کند و پراکندگى شما را سامان بخشد. پس به کسى (چیزى) که رو نکرده دل مبندید و از آن که رو گردانده ناامید مشوید.(2)
آگاه باشید که آل محمّد -صلى الله علیه و آله- مانند ستارگان این گنبد مینا باشند؛ آن هنگام که یکى از آنها غروب کند دیگرى بدرخشد.
گویى چنان است که در پرتو آل محمد -صلى الله علیه و آله- نعمتهاى الهى را بر شما فراوان و تمام شده مىبینم و آنچه را که آرزویش را در دل مىپروراندید بدان دست یافتهاید.
بسیارى دوست دارند بدانند امام در کجا زندگى مىکند.
براى روشن شدن این پرسش باید محل سکونت امام زمان - علیه السلام - در چهار دوران به اختصار بررسى شود:
1 . دوران پدر
بدون شک محل ولادت امام مهدى - علیه السلام - شهر سامرا است . او پس از ولادت تا هنگام شهادت امام حسن عسکرى - علیه السلام - در سامرا و نزد پدرش مىزیست . حکیمه خاتون، دختر امام جواد - علیه السلام - بارها امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را در خانه امام عسکرى - علیه السلام - مشاهده کرد . برخى از یاران امام مانند احمد بن اسحاق نیز وى را همان جا دیدهاند . امام در یکى از ملاقاتهایش با ابن اسحاق از جاى برخاست; وارد حجره شد و در حالى که فرزندش را بر شانه قرار داده بود، بیرون آمد . (1)
روزى یعقوب بن منقوش پرسید: مولاى من، چه کسى امام است؟ فرمود: پرده را کنار بزن . . . او چنان کرد امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را دید . مهدى - علیه السلام - از پس پرده برون آمد و بر زانوى پدر نشست . (2)
امام عسگرى، در دقایق پایانى عمر، به عقید خادم فرمود: وارد اتاق شو و کودکى که در حال سجده است، نزد من آور . . . (3) . این روایات گواهى مىدهد امام مهدى - عج الله فرجه الشریف - در حال حیات پدر در شهر سامرا و در خانه وى زندگى مىکرد; اگر چه امام عسکرى او را از نظرها پنهان مىداشت .
درباره مهدویت و مسائل مختلفی که دراین خصوص مطرح است، ممکن است این سؤال در اذهان نقش ببندد که آیا غیر از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اشخاص دیگری نیز از نظرها غایب گشته اند؟
با مرور تاریخ درمی یابیم که برخی از انبیا و اولیای الهی نیز به دلایل مختلفی غایب گشته اند.
به اعتقاد اکثر مسلمین جهان و نوشته مورخان، خضر پیغمبر از زمان حضرت موسی علیه السلام تا کنون زنده است و کسی از مکان یارانش اطلاعی ندارد. داستان وی با حضرت موسی در قرآن آیات 59 تا 82 سوره کهف ذکر شده است.
نام اصلی آن حضرت «م ح م د» است. نامی که پیامبر اکرم(ص) بر او نهاده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت ابوالقاسم است و به ایشان ابوصالح، ابو عبدالله، ابو ابراهیم، ابوجعفر، و ابوالحسن هم گفته می شود. القاب آن حضرت بسیار زیاد است. از جمله:
1- مهدی: مشهورترین لقب آن حضرت است. مهدی که اسم مصدر هدایت است، به معنی کسی است که بوسیله خدا هدایت شده باشد. امام صادق(ع) در ضمن حدیثی فرمودند:
آن حضرت را مهدی گویند، زیرا مردم را به امری که گم کرده اند هدایت می کند. (1)
همچنین امام باقر(ع) فرمودند:
او را مهدی نامیدند برای اینکه به امری پنهان (اسلام راستین) هدایت می کند.
2- قائم: یعنی قیام کننده به حق. رسول خدا(ص) فرمودند:
از این جهت او را قائم نامیدند که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند. (2)
امام جواد (ع) در پاسخ به این پرسش که چرا او را قائم می نامند، چنین فرمودند:
زیرا پس از آنکه نامش از خاطره ها فراموش شود و اکثر معتقدین به امامتش از دین خدا برگردند قیام می کند. (3)
3- منتظر: از امام جواد(ع) پرسیدند چرا وی را منتظر می گویند؟ ایشان فرمودند:
زیرا وی برای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان، منتظر ظهورش خواهند بود و آنان که تردید دارند، او را انکار می کنند. (4)
4- بقیه الله: روایت شده که چون آن حضرت قیام کند، پشت به کعبه می ایستد و سیصد و سیزده نفر دور او جمع می شوند. اول چیزی که می فرماید این آیه شریفه است:
بَقِیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین. آنگاه می فرماید: منم بقیه الله و حجت او و خلیفه او بر شما. پس هیچ سلام کنندهای بر او سلام نمی کند مگر اینکه می گوید: السلامُ عَلَیک یا بَقیةَ اللهِ فِی اَرضِهِ.
دیگر القاب آن حضرت عبارتند از: حجة الله، خلف صالح، مُنتقِم، ولی الله، صاحب الامر، صاحب الزمان، منصور و ...
رسول خدا(ص) فرمود:
مهدی از اولاد من است. صورتش مانند ستاره درخشان، و رنگش مانند رنگ صورت مردم عربستان گندم گون، جسمش چون مردم بنی اسرائیل بلند قد و عظیم الجثه است. او زمین را پر از عدل و داد می کند پس از جور و ظلم و تمام موجودات از حکومت او راضی هستند. خواه سماواتیان و خواه زمینیان و پرندگان هوا.
بر حسب اخبار و روایات متواتره، حضرت مهدی(عج) شبیه ترین افراد به پیامبر خداست. و خطی از موی سبز به رنگ زمرد از گردن تا ناف مبارکش کشیده شده است. رنگش گندم گون و مایل به سبزی است. دارای پیشانی درخشان و ابروان کشیده، چشمان مشکین و بینی کشیده و قلمی و ران های پهن است. گونه هایش دارای خال و جسم لطیفش اسرائیلی متساوی الخلقه می باشد. دارای خال هاشمی درخشان است. موی ریش مبارکش محرابی مایل به رنگ خرمایی سیاه و کشیده و مجعد و انبوه است. دارای عمامه عربی و شمشیر همیشه حمایل دارد. شکوه و جلال او هر بیننده را متوجه خود ساخته و صورتش در لطافت چون گل بابونه و ارغوان است که شبنم بر آن نشسته باشد. بر تمامی اهل جهان غیر از اجداد مبارکش فضیلت دارد.
حضرت مهدی(عج) در سیرت، مردی خوش زبان، گرم خو، مهربان، عطوف، رحیم و جواد، شجاع، با هیبت و صلابت است. هر کسی او را ببیند می گوید جوان چهل ساله ای بیش نیست، با یک قیافه بسیار جالب و جاذب.
او در صورت و سیرت شبیه پیغمبر اکرم(ص) می باشد.
آفتاب وجود دوازدهمین پیشوای ولایت در آسمان وجود بشریت در نیمه شعبان سال 255 هجری بر جهانیان پرتو افکند. در این تاریخ هیچ اختلافی نیست و کلیه علمای فریقَین (شیعه و سنی) اتفاق نظر دارند. او همنام رسول اکرم(ص) و هم کنیه آن حضرت (ابوالقاسم) است. حضرت حکیمه خاتون- دختر امام محمدتقی (ع) وعمه امام حسن عسگری(ع) می گوید:
در روز پنجشنبه- نیمه شعبان- به منزل برادرزادهام حضرت حسن بن علی العسگری(ع) رفتم. چون قصد مراجعت نمودم، حضرت فرمود: ای عمه، امشب را نزد ما باش که در این شب فرزند گرامیای متولد می شود که حق تعالی به او زنده می گرداند زمین را به علم و ایمان و هدایت، بعد از آنکه مرده باشد به شیوع کفر و ضلالت.
گفتم: ای سید من، مولود از که به هم می رسد. فرمود: از نرجس. پس برخاستم پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم، هیچگونه اثری از حمل،در او ندیدم. در حالِ حیرت بودم که حضرت فرمود: ای عمه، صبح اثر حمل او ظاهر می شود، مَثَل او مَثل مادر موسی است. شب را تا نزدیک صبح آنجا ماندم و اثری در نرجس خاتون ندیدم. نزدیک بود شکی در من پیدا شود که ناگاه امام از حجره خود صدا زد: شک مکن، وقتش نزدیک شده. ناگاه مقارن صبح صادق حالت اضطراب در نرجس ظاهر شد. او را در برگرفتم. امام دستور فرمود: سوره قدر را بر او بخوانم. شروع کردم به خواندن سوره قدر. در آن حال شنیدم که آن طفل در شکم مادر در خواندن سوره با من همراهی می کرد. من از این واقعه ترسیدم. امام فرمود: ای عمه تعجب مکن از قدرت باری تعالی که طفلان ما را به حکمت گویا می کند. در این موقع بین من و نرجس خاتون پردههایی حایل شد که دیگر او را نمی دیدم. فریاد کنان نزد امام دویدم. حضرت فرمود: ای عمه، برگرد که او را در جای خود خواهی دید. چون برگشتم پرده برداشته شده بود و در نرجس نوری مشاهده کردم که دیدهام را خیره کرد و حضرت صاحب را دیدم- رو به قبله- به سجده افتاده، بعد انگشت سبابه را به آسمان بلند کرده و می گوید: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ جَدی رَسولَ اللهِ وَ اَنَّ اَبِی اَمیرَالمُؤمِنینَ وَصیُ رَسولِ اللهِ» و بعد یک یک امامان را شمرد تا به خودش رسید.
عده ای بر این باورند که مراد از « بقیة اللَّه » در آیه شریفه « بقیة اللَّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین» حضرت مهدى (عج) است. ممکن است این سوال مطرح شود که مگرامام زمان (عج) در زمان رسولاللَّه(صلىاللَّهعلیهوآله) وجود داشتند و شناختى از آن حضرت بوده که چنین آیهاى نازل شده است.
باید گفت اولا این آیه از فرمایشات حضرت شعیب(علیهالسلام) خطاب به قوم خود است. ثانیا آن چه درباره نسبت آیه با امام مهدى (عج) وجود دارد و باعث شهرت آن در محافل و منابر نسبت به آن حضرت شده است، بحث انطباق مفهومى آیه و تطبیق یکى از مصادیق آیه بر فردى است که با تفسیر آیه سازگار است.
زیرا «بقیه» به معناى باقى مانده است و مراد از آن سودى است که به فروشنده مىرسد، یعنى آن چه بعد از پایان معامله برایش باقى مىماند و آن را در در راه حوائج خود خرج مىکند. و مراد آیه این است که سودى که از طرف خدا براى شما باقى مانده و خدا از طریق فطرت خودتان شما را بدان راهنمایى کرده، اگر مؤمن باشید، براى شما بهتر از مالى است که از راه کمفروشى و کم کردن پیمانه و ترازو تصاحب مىکنید.
تفسیر نمونه، با عبارت گویاترى «بقیةاللَّه» را چنین معنا کرده است:
هر موجود نافعى از طرف خداوند که براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیةاللَّه» محسوب مىشود.
[1] از این رو، امام زمان(علیهالسلام) که وجود شریفشان مایه بیشترین خیر و برکت براى جامعه بشرى است، یکى از بهترین مصادیق این آیه مبارکه است. به قول یکى از قرآنپژوهان معاصر، از آن جا که آیههاى قرآن داراى مفاهیم جامع هستند و در عصرهاى بعد مىتوانند بر مصداقهاى کلىتر و وسیعتر تطابق داشته باشند، این آیه با امام زمان (عج) که روشنترین مصداق، «بقیةاللَّه» است، مطابقت مىکند.
براى کاملتر شدن پاسخ، خوب است به نظر یکى از دانشمندان اهل سنت نیز توجه نمایید. شبلنجى دانشمند شافعى، روایتى را نقل کردهاند که «هنگامى که (مهدى) قیام کند، بر کعبه تکیه زند و 313 تن از پیروانش نزد او گرد آیند. پس اولین چیزى که مىگوید، این آیه است: «بقیةاللَّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین». سپس مىفرماید: منم «بقیةاللَّه» و خلیفه او و حجت خدا بر شما. پس از آن، کسى بر آن حضرت سلام نمىکند، مگر این که مىگوید: «السلام علیک یا بقیة اللَّه فى ارضه»؛ سلام بر تو اى باقى گذارده خدا در زمینش.[2]
بنابراین، گر چه مفاد این آیه، از سخنان حضرت شعیب(علیهالسلام) خطاب به قوم خود است، اما مصداق اکمل آن، وجود شریف حضرت صاحب الامر(عج) است.
[1]. تفسیر نمونه، ج 9، ص 204.
[2]. ملامحسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 2، ص 468.
منبع:
ماهنامه یاس، شماره2، با تصرف