گفتار دوم: جهانگرایى و جهان شمولى اسلام
ریشههاى جهانشمولى دین اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطافپذیر بودن آموزههاى آن و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضیات زمان و مکان نهفته است. باید اذعان نمود که اسلام و دستورهاى آن با فطرت انسانى که همان بُعد ثابت حیات انسانى است؛ هماهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و مىتواند جهانشمول گردد. از سویى عناصر جهانىشدن نیز در مذهب تشیع به وفور دیده مىشود. از جمله شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خردورزى دارد. لذا این عناصر را مىتوان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانى و فرامکانى بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تاکید و تصریح تشیع مىباشد.
در اینجا شایسته است قدرى به آیات و قرائن دال بر جهانشمولى اسلام پرداخته شود. از جمله در تعالیم اسلامى، از کره زمین به بیت و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقهاى، مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنى، انسان - از هر نژاد و جنسیّت و طبقهاى - نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:
"وَ هُوَ الذى جَعَلَکُم خَلائِفَ الاَرض" (انعام/ 165)؛ اوست خدایى که شما را [در زمین] جانشین [یکدیگر] قرار داد.
این مضمون حداقل در سه آیه دیگر در سورههاى یونس (آیههاى 13 و 73) و فاطر (آیه 39) آمده است که رسالت کلى همه افراد انسانى را در این زیستگاه که زمین نام دارد؛ تبیین مىکند. پیامبران و رسولان الهى نیز راهنمایان براى همه انسانها هستند و تعلیم و تربیت و نظام بخشى به زیست فردى و گروهى انسانها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشرى در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهى چنین گفته است:
" وَ اِذ قَالَ رَبُکَ لِلمَلائِکَةِ اِنِّى جَاعِلٌ فِى الارضِ خَلیفَةً " (بقره/ 30)؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى خواهم گماشت.
و در خطاب به داود پیامبر علیه السلام چنین آمده است: " یا داودُ اِنّا جَعَلنَاکَ خَلیفَةً فِى الاَرض " (ص/ 26)؛ اى داود ما تو را در زمین به خلافت و جانشینى گماردیم.
این آیات بیانگر آن است که رسول حق، به عنوان نماینده و مدیر منصوب الهى در کل پهنه زمین مأموریت مىیابد؛ نه در بخش خاص یا نژادى ویژه. درباره پیامبر اسلام این رسالت جهانى و فراگیر با صراحت بیشترى مطرح گردیده است:
1 - تَبَارَکَ الذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً (فرقان/ 1)؛ بزرگوار است پاک خداوندى که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند.
2 - قُل یَا اَیُها الناسُ اِنِّى رَسولُ اللهِ اِلَیکُم جَمیعاً (اعراف/ 158)؛ بگو: اى مردم، من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم.
3 - وَ مَا اَرسَلناکَ اِلا کَافّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً (سبا/ 28)؛ و ما تو را جز مژدهآور و هشدار دهنده براى تمامى مردم نفرستادیم.
براى تبیین این اصل محورى، واژههاى "الانسان" و "الناس" در قرآن بارها به کار رفته است. نزدیک به 240 بار کلمه "الناس" در قرآن آمده و نزدیک به 65 بار کلمه "الانسان" تکرار شده که واژهاى عام براى همه افراد انسانى مىباشد، و در بسیارى از موارد عمومیت و کلیت خطابها بسیار روشن است. مانند: "قُل یَا اَیُهَا النَاسُ اِنَّمَا اَنَا لَکُم نَذِیرٌ مُبینٌ (حج/ 49)؛ بگو: اى مردم! من براى شما فقط هشدار دهندهاى آشکارم. و یا "اِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَاسِ اِمَاماً" (بقره/ 124)؛ من تو را پیشواى مردمان قرار دادم.
در این خطابهاى قرآنى هدایت الهى و آموزشهاى پیامبران براى همه انسانها ضرورى شمرده شده است، و فرقها و امتیازهاى موهوم که ممکن است یگانگى و یکپارچگى جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفى گشته است. بدین گونه نگرش قرآنى به انسان و رهبران جامعه انسانى فراگیر و جهانى است که هیچ مرز و مانعى را در راستاى اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خویش نمىشناسد.(2)
در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهانىسازى تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامى به شمار آورده و از آنها مىخواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملتها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بکوشند. آنجا که مىفرماید: "وَ کَذلِکَ جَعَلنَاکُم اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلى النَاسِ وَ یَکونَ الرَسُولُ عَلَیکُم شَهِیداً"؛ و ما شما مسلمین را با آیین اسلام هدایت کردیم به اخلاق معتدل و سیرت نیکو، تا گواه مردم باشید و سایر ملل عالم نیکى و درستى را از شما بیاموزند. و پیغمبر را گواه شما کردیم تا شما از وى بیاموزید.
همچنین قرآن در آیه 28 سوره فتح فرموده است: "هُوَ الذِى اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً"؛ او خدایست که رسول خود را [بقصد] هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و [بر حقیقت این سخن] گواهىِ خدا کافیست.
در این آیه به برترى فرهنگ اسلامى اشاره شده تا شایستگى آن بر دیگر فرهنگها را در راستاى جهانىسازى اسلام و ایجاد حیات طیبه براى همه عالمیان مبرهن سازد. از دیدگاه آیات الهى در چنین حیات مؤمنانهاى برکات الهى، جهان را فرا خواهد گرفت:
وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَمَاءِ وَ الاَرضِ (اعراف/ 96)؛ چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار مىشدند، همانا ما درهاى برکات آسمانى و زمین را بر روى آنها مىگشودیم.
بدینترتیب هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانى) در جامعه گسترش یابد و انسانها حریم خود و خدا را حفظ کنند؛ هرآئینه برکات الهى جهان را فرا خواهد گرفت. و اگر مسلمانان جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آنگاه زمام جهانىسازى بشردوستانه را به دست گرفته و مسئولیت پیشگفته خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند نمود.(3) در این صورت فرهنگ اسلامى جهانى خواهد شد و آگاهى و دانایى گسترش یافته و عدل، جهان را در بر خواهد گرفت و کلیه نظامهاى سلطه و استثمار جهانى فرو خواهد ریخت.
ادامه دارد... .
1. براى اطلاع بیشتر از بحث روابط اسلام و جهانىشدن معدود آثارى نگاشته شده است. به عنوان نمونه ر.ک: سیدطاها مرقاطى، جهانشمولى اسلام و جهانىسازى (مجموعه مقالات)، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب، 1382.
محمد قطب، مسلمانان و مسأله جهانىشدن، ترجمه زاهد اویسى، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1381.
فصلنامه قبسات، پائیز 1383، فصلنامه کتاب نقد، پائیز و زمستان 1381.
2. ر.ک: محمدحکیمى، جهانىسازى اسلامى - جهانىسازى غربى، فصلنامه کتاب نقد، پائیز و زمستان 1381، شماره 24 و 25، ص 108 الى 112.
3. ر.ک: محمدهادى معرفت، جهانىشدن زمینه جهانىسازى یا در انتظار یوم موعود، فصلنامه قبسات، پائیز 1383، ص 59.
دکتر بهرام اخوان کاظمى